حزب‎اللهي ها بشنوند

حـزب‎اللـــهي هــا بشــنـوند

بيانات رهبر انقلاب كه بخشي از آنرا در اين قطعه صوتي مي‎شنويد:

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22092/13911203_5062_64k.mp3
دانلود

بیانات در حرم رضوی در آغاز سال ۹۱ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۱
 من يك توصيه هم در زمينه‌ى سياسى بكنم. عزيزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر كشور، امروز ما احتياج داريم به اتحاد و يكپارچگى. بهانه‌هاى اختلاف زياد است. گاهى در يك قضيه‌اى سليقه‌ى يك نفر، دو نفر با هم يكسان نيست؛ اين نبايد بهانه‌ى اختلاف بشود. گاهى در كسى يك گرايشى هست، در ديگرى نيست؛ اين نبايد مايه‌ى اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعه‌ى در درون، موجب فشل ميشود. قرآن به ما تعليم ميدهد: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم».(۱) اگر منازعه كنيم، سر مسائل گوناگون - مسائل سياسى، مسائل اقتصادى، مسائل شخصيتى - دست‌به‌يقه شويم، دشمن ما جرى ميشود. يك مقدار از جرأتى كه دشمن در سالهاى گذشته پيدا كرد، به خاطر اختلافات بود.

خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران در حرم امام خمینى (ره) - ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
ممكن است ما با يكى مخالف باشيم، دشمن باشيم؛ درباره‌ى او چگونه قضاوت ميكنيد؟ اگر قضاوت شما درباره‌ى آن كسى كه با او مخالفيد و با او دشمنيد، غير از آن چيزى باشد كه در واقع وجود دارد، اين تعدى از جاده‌ى تقواست. آيه‌ى شريفه‌اى كه اول عرض كردم، تكرار ميكنم: «يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سديدا» (۲). قول سديد، يعنى استوار و درست؛ اينجورى حرف بزنيم. من ميخواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف ميزنند، مينويسند، اقدام ميكنند؛ كاملاً رعايت كنيد. اينجور نباشد كه مخالفت با يك كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جاده‌ى حق تعدى كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم؛ نه، ظلم نبايد كرد. به هيچ كس نبايد ظلم كرد.


بیانات خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران در حرم امام خمینى (ره) - ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
درباره‌ى زيدى كه شما او را قبول نداريد، دو جور ميشود حرف زد: يك جور آنچنانى كه درست منطبق با حق است، يك جور هم آنچنانى كه در آن آميزه‌اى از ظلم وجود دارد. اين دومى بد است، بايد از آن پرهيز كرد. درست همانى كه حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى ميتوانيد راجع به آن توضيح دهيد، بگوئيد، نه بيشتر.


بیانات در دیدار اعضاى بسیجى‌ هیئت علمى دانشگاه‌ها - ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
من بارها گفته‌ام: ظلم نكنيم. اين هم يكى از آن اساسى‌ترين كارهاست. ظلم چيز بدى و چيز خطرناكى است. ظلم فقط اين نيست كه آدم توى خيابان به يكى كشيده بزند. گاهى يك كلمه‌ى نابجا عليه يك كسى كه مستحقش نيست، يك نوشته‌ى نابجا، يك حركت نابجا، ظلم محسوب ميشود. اين طهارت دل را و طهارت عمل را خيلى بايستى ملاحظه كرد.
 من اين را به نظرم يك جائى گفتم. پيغمبر اكرم ايستاده بودند يك كسى را كه حد رجمِ زنا را بر او جارى ميكردند، ميديدند؛ بعضى‌ها هم ايستاده بودند؛ دو نفر با همديگر حرف ميزدند؛  يكى به يكى ديگر گفت كه مثل سگ تمام كرد و جان داد - يك همچين تعبيرى - بعد پيغمبر به سمت منزل يا مسجد راه افتادند و اين دو نفر هم همراه پيغمبر بودند. توى راه كه ميرفتند، رسيدند به يك جيفه‌ى مردارى - به يك مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - كه مرده بود و آنجا افتاده بود. پيغمبر به اين دو نفر رو كردند و گفتند: گاز بگيريد و يك مقدارى از اين ميل كنيد. گفتند: يا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار ميكنيد؟! فرمود: آن كارى كه با آن برادرتان كرديد، از اين گاز زدن به اين مردار بدتر بود. حالا آن برادر كى بوده؟ برادرى كه زناى محصنه كرده بوده و رجم شده و اينها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پيغمبر اينجور ملامتشان ميكند!
 زيادتر نگوئيد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم. اينها آن وظائف ماست. اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابى هستيم، بنابراين هر كسى كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما - كمتر است، حق داريم كه درباره‌اش هر چى كه ميتوانيم بگوئيم؛ نه، اينجورى نيست. بله، ايمانها يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضى بالاتر از بعضى ديگر هستند. خدا هم اين را ميداند و ممكن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود.
بیانات در دیدار مردم آذربایجان‌ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۸

اين حرفى كه من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران كشور گله‌گزارى كردم، موجب نشود كه حالا يك عده‌اى راه بيفتند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار هم مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عده‌اى راه بيفتند عليه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها هم مخالفم؛ اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر داده‌ام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نكنند. مى‌بينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادن‌ها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجى‌ها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مى‌آمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند.

... تا ساعت 9 صبح 12 مرداد 92

رييس جمهور در جمع استانداران + دانلود صدا

تا ساعت 9 صبح 12 مرداد 92 فقط كار كار، تلاش تلاش

روز اوّل یا روز آخر چه تفاوتی می کند؟

به هر حال فرصت ما تا آنجاست،

اگر خدا عنایت کرد و فرصت های دیگری داد،

ممنونش هستیم؛ نداد شاکرش هستیم

متن سخنان رييس جمهور در جمع استانداران ، يك روز پس از بيانات مهم رهبر عزيزمان

«تا روز آخر یعنی «9 صبح 12 مرداد»، که از آنجا می خواهیم برویم برای تنفیذ؛ بنده مخلصِ شما کار می کند. یعنی آن ساعت 9 صبحش هم مثل 10 صبح اوّلین روز تنفیذ، «22 مرداد 84» است.

 
مگر فرقی می کند؟ فرقی می کند؟ چه فرقی می کند؟ روز اوّل یا روز آخر چه تفاوتی می کند؟ به هر حال فرصت ما تا آنجاست، اگر خدا عنایت کرد و فرصت های دیگری داد، ممنونش هستیم؛ نداد شاکرش هستیم. تا لحظه آخر کار است، تا لحظه آخر می شود تصمیم گرفت.
 
یکی از خباثت های خبیثان این است که سیستم اجرایی را سُست کنند که کارها از دست برود. نباید بگذاریم این اتّفاق بیفتد، این خیانت است به کشور.
 
چرا باید سُست شویم؟ کشور است دیگر، کف‌اش این است که خودمان هم می خواهیم دوباره اینجا زندگی کنیم. اگر هیچی، نه دین و آرمان و هیچ چیز نداشته باشیم، خومان می خواهیم اینجا زندگی کنیم.
 
من به شما بگویم، اگر از تمام عالَم شهاب آتشین ببارد، من بچّه این خاک هستم، اینجا هستم، اینجا زندگی می کنم. یک سر سوزن دلبستگی به خارج از این سرزمین برای من وجود ندارد جز آرمان های الهی که جهان را اصلاح می کند. همه زندگی ما در اینجاست.
 
... دوره تاریخی مستکبران تمام شده است. من یقین دارم این انتخابات بسیار پرشور خواهد بود، من یقین دارم یک عزّت غیر قابل باوری برای ملّت ایران ایجاد می شود، یقین دارم ملّت بهترین ها را انتخاب می کند. برایم یقین است، یقین دارم که ما وارد یک مرحله جدید بین المللی می شویم، یقین دارم بسیاری از آلودگی ها از ساحت نورانی انقلاب بدست ملّت پالایش و پاک می شود؛ یقین دارم. من باورم این است که ملّت وظیفه اش را دارد درست انجام می دهد، ملّت از انقلاب ناشکری نکرده است، دلیلی ندارد خدا از ملّت )انقلاب را( بگیرد.
 
من و امثال من ممکن است که ناشکری کرده باشیم؛ خدا ما را کنار می گذارد. ملّت که ناشکری نکرده است، ملّت همین امروز دارد برای انقلاب فداکاری می کند، همین امروز دارد تحمّل می کند. می بینید که مردم چقدر بزرگوارانه دارند این همه سختی و فشار و تنش را تحمّل می کنند؛ می فهمند چه خبر است، شاکرند.
 
خب آنوقت خدا نعمت را بالاتر می برد یا پایین تر؟ "ولأِن شَکرتُم، لأَزیدنَّکُم"؛ من یقین دارم که خدا یک سطح بالاتری را به ملّت خواهد داد.
 
اینها استدلا های قرآنی، آسمانی و ایمانی دارد. )استدلال) فلسفی اش هم شک نکنید که هر انسانی به یک مرتبه تعالی دسترسی پیدا کرد، آن مرتبه سکو و مقدّمه مرتبه بعد است.
 
صحه وجودی یک ملّت بالا رفته است، می بینید که ملّت چه جور دارد مقاومت می کند؛ بعد خدا از ملّت می گیرد یا از ناسپاس ها می گیرد؟
 
آنهایی که قدر این ملّت و انقلاب را نشناختند و ناسپاسی کردند؛ خدا آنها را می گیرد. خواهید دید که خدا به این ملّت اضافه خواهد کرد، این انقلاب اوج می گیرد. هم امام و هم رهبری بارها گفته اند که ملّت هیچ کوتاهی نکرده است، روشن هم هست که ملّت هیچ کوتاهی نکرده است. کوتاهی از این حلقه وسط است، حلقه واسط خراب است؛ این را باید درست کرد و البتّه برای ما کار سختی است ولی برای خدا سخت نیست. "فأِذا اَراد لَه، فیَقولُ لَه، کُن فَیکون"؛ چنان پاک بکند که اصلاً انگار اثری نبوده است.
 
... یاد امام و شهیدان را گرامی می داریم که راه را باز کردند و حتماً تا آخر پای کارشان هستیم، هر اتّفاقی بیفتد هستیم. یعنی تا روزی که هستیم، ذرّه ای در اراده ما، همّت ما و وقت گذاری ما تأثیر منفی ندارد. بالاخره کسی که یک اعتقادی دارد، یک آرمانی دارد تا لحظه ای که نفس دارد از تنش بیرون می رود که برنگردد؛ آرمانش را دنبال می کند. ما با همان آرمان ها نفس می کشیو، یادتان باشد شعار ما "کار، کار؛ تلاش، تلاش".

لينك دانلود صحبت هاي دكتر :

http://film.irna.ir/NSite/FullStory/News/?Id=7004

فرمايشات آقا، فصل الخطاب براي همه

نقشه راه مسئولان؛ در بيانات مهم رهبر عزيز انقلاب در ديدار مردم تبريز:

بنده فعلا نصيحت مي‎كنم

استناد يك رئيس قوه به اتهام اثبات نشده براي متهم كردن دو قوه ديگر خلاف شرع، اخلاق و قانون بود.

اصل استیضاح،بی فایده و غلط و دفاع رئيس مجلس قدري زياده‏ روي بود و لزومي نداشت، در داخل مجلس هم كساني حرفهاي نامناسب بر زبان آوردند كه آن هم غلط بود.


رهبر عزيزمان امروز شنبه 28 بهمن 91 در بخش پاياني سخنانشان در ديدار مردم تبريز به قضيه مهمي كه يكشنبه دو هفته قبل در مجلس پيش آمد پرداختند و نكات مهمي را در اين باره بيان كردند.

رهبر انقلاب با اشاره به ناراحتي ملت و نخبگان از اين مسئله افزودند: اين قضيه بد و نامناسب، بنده را نيز از دو جهت ناراحت و متأثر كرد يكي از بابت اصل وقوع ماجرا و ديگري بابت ناراحتي مردم از اين قضيه.
ايشان افزودند: در اين ماجرا متأسفانه رئيس يك قوه به استناد يك اتهام ثابت نشده و حتي مطرح نشده در دادگاه، دو قوه ديگر يعني مجلس و قوه قضاييه را متهم ساخت كه كاري بد، ‌غلط، نامناسب،‌ خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود.
 
رهبر انقلاب خاطرنشان كردند: اين رفتار، حقوق اساسي مردم را نيز تضييع كرد چرا كه زندگي در «آرامش و امنيت رواني و اخلاقي»، جزو حقوق اساسي ملت است.
رهبر انقلاب تأكيد كردند: بنده فعلاً نصيحت مي كنم كه اين كار شايسته اي براي نظام جمهوري اسلامي نيست.
ايشان استيضاح اخير را نيز كاري غلط خواندند و افزودند:‌استيضاح بايد فايده اي داشته باشد اما چند ماه مانده به پايان كار دولت،‌استيضاح يك وزير آن هم به خاطر مسئله اي كه مربوط به وزير نيست،‌چه علت و فايده اي دارد؟
 
حضرت آيت الله خامنه اي افزودند: در داخل مجلس هم كساني حرفهاي نامناسب بر زبان آوردند كه آن هم غلط بود.
ايشان خاطرنشان كردند: دفاع رئيس محترم مجلس هم قدري زياده روي بود و لزومي نداشت.
رهبر انقلاب تأكيد كردند: نه آن متهم كردن، نه آن برخورد كردن و نه آن استيضاح، ‌مسائل مناسبي نبود.
 
حضرت آيت الله خامنه اي پرسيدند: وقتي دشمن مشترك وجود دارد و توطئه ها از هر طرف شكل مي گيرد واقعاً جز افزايش برادري ها و ايستادگي در مقابل دشمن بايد كار ديگري كرد؟
رهبر انقلاب با اشاره به حمايتهاي خود از مسئولان كشور افزودند: بنده باز هم كمك مي كنم اما اين رفتارها، متناسب با سوگندها و تعهدات نيست، مسئولان عظمت ملت را ببينيد و رفتاري شايسته اين ملت انجام دهند.
 
ايشان تأكيد كردند: مسئولان،‌دولت و مجلس، همه تلاشهاي خود را براي حل گره ها و مشكلات اقتصادي مردم و كشور متمركز كنند زيرا همانطور كه چند سال پيش گفتم دشمن نقشه ها و توطئه هايش را در مسائل اقتصادي متمركز كرده است.
 
حضرت آيت الله خامنه اي افزودند: چند سال قبل درباره مبارزه با فساد اقتصادي، نامه اي به رؤساي قوا نوشتم مكرر مي گويند فساد اقتصادي اما اين كار به زبان گفتن تمام نمي شود بلكه نيازمند مبارزه عملي است، در عمل چه كار شد؟ در عمل چه كار كرديد؟ اين مسائل انسان را متأثر مي كند.
 
رهبر انقلاب افزودند: تقوا، تقوا، تقوا!، ‌از مسئولان توقع داريم با صبر، ميدان ندادن به احساسات سركش و ملاحظه مسائل كشور، همه توان و نيروها را براي حل مشكلات مردم متمركز كنند و حالا كه دشمني هاي دشمن شدت يافته، آنها هم رفاقتهايشان را شدت دهند.
 
حضرت آيت الله خامنه اي افزودند: انشاءالله اين نصيحت خيرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولان بخصوص مسئولان بالا قرار گيرد و به آن پايبند باشند.
ايشان خاطرنشان كردند: البته گله امروز من از برخي سران و مسئولان موجب نشود عده اي راه بيفتند و عليه اين و آن شعار دهند كه با اين كار هم مخالف هستيم.
 
رهبر انقلاب اسلامي، با انتقاد صريح و شديد از اقدام اخير برخي افراد در بر هم زدن مجلس سخنراني رئيس مجلس در قم افزودند: اينكه عده اي برخي را ضدولايت و ضد بصيرت بنامند و شعار بدهند نظير آنچه اخيراً در قم روي داد، اقدامي غلط است و بنده كاملاً مخالف اين كارها هستم كه قبلاً هم نظير آن در مرقد مطهر حضرت امام (ره) اتفاق افتاد و به مسئولان تذكر دادم جلوي اين كارها را بگيرند.
 
رهبر انقلاب افزودند: كساني كه راه مي افتند و شعار مي دهند اگر واقعاً حزب اللهي و مؤمن هستند بدانند كه اين كارها به ضرر كشور و خلاف شرع است و اگر هم اعتنايي به اين حرفها ندارند كه حسابشان جداست.
رهبر انقلاب در پايان سخنانشان تأكيد كردند: آينده ملت بصير ايران به لطف الهي كاملاً روشن است و افقي به مراتب بهتر و درخشان تر در انتظار اين ملت و جوانان است.


تذكر آيين نامه اي

امام خامنه اي (حفظه الله) :

از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است.


اتفاقات امروز مجلس (15 بهمن 91)  و مسائل مطرح شده در حالی صورت می گیرد که چند ماه پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نسبت به بوجود آمدن چنین تنش آفرینی هایی هشدار داده و مسولان را از آن برحذر داشتنه بودند.


رهبر عزيزمان، آبان امسال در آستانه يوم الله 13 آبان در ديدار با دانش آموزان و دانشجويان و در واکنش به نامه نگاری های سران سه قوه با بیان اینکه من از رؤساى قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند، تاکید کردند: از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است.

به همین مناسبت در ادامه اين مطلبم به بازخوانی این بیانات تاریخی در این جلسه می پردازیم تا چراغ راه هميشه روشنگر مسير آينده مان باشد:‌


«یکى از راهها، ایجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤساى محترم هشدار میدهم. من از رؤساى قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم - مسئولند، باید کمکشان کرد - اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند. نه اینکه این نامهنگارىها خیلى مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهاى جزئى را مایهى جنجال و هیاهو و استفادهى تبلیغاتى دشمن و خوراک تبلیغاتى رادیوهاى بیگانه و تلویزیونهاى بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتى ندارد. مهم این است که همهى ما بدانیم مسولیتی داریم، همهى ما بدانیم موقعیت حساسى داریم.»

«البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالى هم ندارد - دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است - اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاى گوناگون، به اختلاف علنى، به گریبانگیرى، به مچگیرى در مقابل چشم مردم منتهى شود؛ چون آن اختلافات آنقدر اهمیت ندارد. یک وقت یک چیزهاى مهمى است، خب مردم باید مطلع شوند؛ اما این اختلافاتى که انسان مىبیند بین این حضرات هست، چیزهائى نیست که اینقدر اهمیت داشته باشد که حالا با ادعاهاى گوناگون، ما اینها را بزرگ کنیم، جلوى چشم مردم نگه داریم، به اینها اهمیت بدهیم؛ که اهمیتى هم ندارد. اختلافات را نباید علنى کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.»

* چرا در ماه صفر بيشتر صدقه بدهيم؟ *

" صــــفـر " ماه صدقه

ماه صفر دومين ماه قمري پس از محرم است. در دوران جاهليت آن را ناجز مي‌ناميدند. صفر از ريشه «صفر» به معني تهي و خالي است. دليل نامگذاري آن اين است که چون اين ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهليت در ماه محرم - به دليل اينکه از ماههاي حرام بود- از جنگ دست مي‌کشيدند، با فرارسيدن ماه صفر به جنگ روي مي‌آوردند و خانه‌ها خالي مي‌ماند؛ از اين رو به آن صفر گفته‌اند.
حوادث تاريخي فراواني در ماه صفر رخ داده است که به برخي از آنها اشاره مي‌شود:


اول صفر : وارد کردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام ، ورود اهل بيت عليهم السلام به شام ، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام (به روايتي)، آغاز جنگ صفين (بنا بر روايتي)

دوم صفر : مجلس يزيد لعنت‌الله عليه بنا بر نقلي، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام ( به روايت ديگر)

سوم صفر : ولادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام 57 هجري قمري به روايتي.

چهارم صفر : وفات آيت‌الله محمد علي شاه آبادي (1369 هجري)

پنجم صفر : شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها و لعنة‌الله علي قاتليها، 61 هجري.

ششم صفر : صدور توقيع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسين بن روح.

هفتم صفر : ولادت امام موسي کاظم عليه السلام 128 هجري، شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام بنابر نقل بحار، وفات آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي 1411 قمري.

هشتم صفر : وفات حضرت سلمان فارسي (سلمان محمّدي ) رضي‌الله عنه 35 هجري قمري

نهم صفر : شهادت عمار ياسر رضي‌الله عنه در جنگ صفين 37 هجري، شروع جنگ نهروان 38 هجري قمري.

دوازدهم صفر : وفات هارون برادر حضرت موسي عليهماالسلام.

سيزدهم صفر : اختيار حکمين در صفين و حيله عمروعاص.

چهاردهم صفر : شهادت محمدبن ابوبکر به دست عمروعاص (بنابر روايتي)

شانزدهم صفر : شهادت آيت‌الله سيد حسن اصفهاني فرزند آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني 1349 قمري.

هجدهم صفر : شهادت اويس قرني در جنگ صفين 37 هجري قمري.

بيستم صفر : اربعين حسيني.

بيست و دوم صفر : صدور توقيع شريف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء براي مرحوم شيخ مفيد اعلي الله مقامه 420 قمري.

بيست و سوم صفر : پي کردن ناقه حضرت صالح نبي عليه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت يونس عليه السلام در شکم ماهي.

بيست و چهارم صفر : شدّت يافتن بيماري حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم.

بيست و پنجم صفر : شانه گوسفند و دوات طلبيدن پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم براي نوشتن وصيّت نامه و منع عمر (لعنة الله عليه) از اين کار.

بيست و ششم صفر : دستور پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلم به لشکر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با روميان( بنابر نقل واقدي 11 هجري) ، سالروز انقراض حکومت امويان.

بيست و هشتم صفر : رحلت جانسوز رحمت للعالمين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجري قمري - شهادت مظلومانه سبط اکبر امام مجتبي عليه السلام 50 قمري.

(سي ام / بيست و نهم ) صفر : شهادت امام رضا عليه السلام 203 هجري قمري


اعمال ماه صفر

در اين ماه، به دادن صدقه اهتمام بيشتري شود و براي ايمني از بلاها، دعاي زير هر روز ده مرتبه خوانده شود:

يا شَديدَ الْقُوي‏ وَيا شَديدَ الْمِحالِ يا عَزيزُ يا عَزيزُ يا عَزيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَميعُ خَلْقِکَ فَاکْفِني‏ شَرَّ خَلْقِکَ يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ يا مُنْعِمُ يا مُفْضِلُ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّي‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ وَصَلَّي اللَّهُ عَلي‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ!


اي سخت نيرو، و اي سختگير! اي عزيز، اي عزيز، اي عزيز! خوارند از بزرگي‏ات همه خلقت. پس کفايت کن از من شرّ خلق خودت را، اي احسان بخش! اي نيکوکار! اي نعمت بخش! اي عطا دِه! اي که معبودي جز تو نيست! منزّهي تو! به راستي من از ظالمانم. اجابت کرديم برايش و نجاتش داديم از غمّ و همچنين نجات دهيم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکيزه‏اش!

روز اول:

روز اول سنه سي و هفتم شروع به جنگ صفين شد و در اين روز سنه شصت و يکم به قولي سر مبارک حضرت سيد الشهداء عليه السلام را وارد دمشق کردند و بني اميه آن روز را عيد قرار دادند و آن روزي است که تازه مي‏شود در آن احزان (کانت مآتم بالعراق تعدها أموية بالشام من أعيادها) و در اين روز و به قولي روز سوم سنه صد و بيست و يک زيد بن علي بن الحسين شهيد شده


اعمال روز سوم ماه صفر:

1. نماز گزاردن. دو رکعت نماز که در رکعت اوّل، سوره حمد و فتح، و در رکعت دوم، سوره حمد و اخلاص خوانده شود. پس از نماز:
الف) صد مرتبه صلوات.
ب) صد مرتبه «اَللَّهُمَّ الْعَنْ الَ اَبي‏ سُفْيانَ».
ج) صد مرتبه استغفار گفته شود و از خداوند متعال، طلب حاجت شود.

اعمال روز بيست و هفتم صفر:

1. خواندن زيارت امام حسين (ع).
2. خواندن زيارت اربعين. در روايتي از امام عسکري (ع)، خواندن زيارت اربعين، از نشانه‏هاي مؤمن بر شمرده شده است.

ماه صفر در تاريخ قمرى
ماه صفر، دومين ماه سال قمرى است. تاريخ قمرى همانند ساير تاريخ ‌هاى رايج، از دوازده ماه تشکيل يافته و اسامى آن ها بدين ترتيب است: محرم، صفر، ربيع الاوّل، ربيع الثّانى، جمادى الاولى، جمادى الثّانيه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذوالقعده و ذوالحجّه.

اين تاريخ، پيش از اسلام، در ميان مردم جزيرة العرب رواج داشت و تاريخ رسمى آنان بود.

پس از ظهور دين مبين اسلام، تاريخ قمرى به عنوان يک تاريخ مذهبى و ملى، مورد پذيرش مسلمانان قرار گرفت.

در عصر خلافت عمر بن خطاب (دومين خليفه مسلمانان) با پيشنهاد حضرت على عليه السّلام و تصويب خليفه وقت، هجرت پيامبر اکرم صلّى اللّه عليه و آله از مکه معظمه به مدينه منوره، مبداء تاريخ قمرى اسلامى قرار گرفت. بدين جهت، اين تاريخ را، تاريخ هجرى قمرى ناميده اند.

گفتنى است که تاريخ قمرى بر اساس گردش ماه (قمر) بر دور زمين محاسبه مى گردد. به اين صورت که ماه، هنگامى گردش خود را از هلال آغاز مى کند تا به پايان رساند و به هلال بعدى وصل شود، يک ماه پديد مى آيد و با دوازده بار تکرار اين گردش، يک سال قمرى شکل مى گيرد.

هر ماه قمرى، مدتش 29 روز و 12 ساعت و 43 دقيقه است و تعداد روزهاى يک سال قمرى، 354 روز است.
اما تاريخ ‌هاى ديگر، مانند: هجرى شمسى، فرس قديم، ميلادى و غيره، بر اساس گردش زمين بر دور خورشيد محاسبه مى گردد و تعداد روزهاى آن ها، 365 روز و 6 ساعت است. به همين جهت ميان تاريخ قمرى و تاريخ شمسى، در حدود يازده روز در هر سال فاصله است.



علل نامگذارى ماه هاى قمرى

ابن عساکر در کتاب گرانسنگ «تاريخ دمشق» به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است: إنّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فيه، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فيه بلادا يقال لها صفر، و شهرا ربيع کانوا يربعون فيها، و جماديان کان يجمد فيها الماء، و رجب کانوا يرجبون فيه النّخل، و شعبان شعب فيه القبائل، و رمضان رمضت فيه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب، و ذوالقعدة قعدوا فيه عن القتال، و ذوالحجّة کانوا يحجّون فيه، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم.

يعنى: ماه محرم، بدين جهت ناميده شده است که جنگ و درگيرى در آن حرام شده است، و ماه صفر بدين لحاظ ناميده شده است که عرب ها در اين ماه بر زمين هايى، منزل مى گزيدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربيع (اوّل و ثانى) بدين جهت ناميده شده اند که عرب ها در اين دو ماه زندگى بهارى در پيش مى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدين جهت ناميده شده است که عرب ها در اين ماه براى درختان خرما ستون هايى قرار مى دادند تا بر اثر زيادى محصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از اين جهت ناميده شده است که قبيله ها در آن از يکديگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از اين جهت ناميده شده است که در آن، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدين جهت ناميده شده است که شتر، دم خود را براى زدن بالا مى برد (کنايه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به يکديگر)، و ذى قعده به اين سبب ناميده شده است که مردم در اين ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ريزى، خانه نشين مى شوند، و ذى الحجّه بدين سبب ناميده شده است که عرب ها در اين ماه، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستين ماه سال، ماه محرم است.

صفر به معناى خالى نيز آمده است. ممکن است علت نامگذارى اين ماه بدين جهت باشد که عرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ريزى، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشينان و ساکنان کم جمعيت باديه ها از ترس هجوم غارتگران و جنايتکاران، اسباب و اثاث خويش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مى نمودند و روستاها و باديه هاى خود را خالى مى کردند.


حرمت ماه صفر در نزد قريش

اهالى حجاز، به ويژه قبيله معروف «قريش» پيش از ظهور اسلام، نسبت به زيارت خانه خدا و حرام دانستن چهار ماه از ايّام سال قمرى که از سنت هاى بر جاى مانده از حضرت ابراهيم عليه السّلام و فرزندش اسماعيل عليه السّلام بود، مرتکب تحريف و تغيير در احکام الهى و عمل نمودن به هواهاى نفسانى خود مى شدند.

آنان چون مردمى جنگجوى، قبيله گرا و فاقد تشکيلات حکومتى و دولت بودند، در بيشتر سال به تاراج دارايى ها، جنگ و خون ريزى يکديگر و ساير ساکنان شبه جزيره مى پرداختند و امنيت جامعه را به کلى از ميان مى بردند.

از سوى ديگر ناچار بودند که به خاطر پاى بندى به سنّت آبا و اجدادى خويش، چهار ماه حرام را تحمل کنند و در اين مدت از جنگ و خون ريزى و غارتگرى دست بردارند.

پس از مدتى، تحمل سه ماه حرام (يعنى: ذى قعده، ذى حجه و محرم) که پشت سر هم بودند، بر آنان دشوار آمد و در صدد تغيير آن برآمدند.

آنان تصميم گرفتند که حرمت ماه ذى قعده و ذى حجه را نگه دارند و اين دو ماه را جهت زيارت خانه خدا براى ساکنان شبه جزيره در امنيت نگه دارند، ولى بر خلاف سنت ابراهيمى، حرمت ماه محرم را شکسته و آن را براى خود مباح سازند و در اين ماه، بسان ماه هاى ديگر سال به جنگ و غارتگرى بپردازند و به جاى آن، ماه صفر را حرام نمايند.
بدين جهت، مدتى ماه صفر در نزد آنان، از جمله ماه هاى حرام بوده است.

هم چنين آنان دست کارى ديگرى در ماه هاى حرام کرده بودند و آن عبارت بود از اين که هر ماه حرام را دو سال حرام مى دانستند و ماه هاى ديگر را حلال مى شمردند. به عنوان مثال، دو سال پشت سر هم، ماه محرم را ماه حرام و ماه زيارت مى دانستند و ماه هاى ديگر را براى خويش مباح مى نمودند و سپس دو سال بعد، ماه صفر را ماه زيارت و ماه حرام مى دانستند و ساير ماه ها را حلال و مباح مى شمردند. تا اين که حج آنان در حجة الوداع که آخرين سفر زيارتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به مکه معظمه بود،مصادف شد با ماه ذى الحجّه، و در اين ماه مسلمانان حج واجب و زيارت خانه خدا را به جاى آوردند و به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اين ماه براى هميشه ماه زيارتى خانه خدا و حج واجب تعيين گرديد.


برخورد قرآن کريم با تحريف هاى مشرکان قريش

قرآن کريم که کامل ترين کتاب آسمانى است، تحريف هاى پديد آمده از سوى مشرکان قريش در تغيير و تبديل ماه حرام و دست کارى در احکام الهى را به رسميت نشناخت و آن را محکوم کرد.
در سوره مائده، خطاب به مؤ منان فرمود: يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا لا تُحِلّوُا شَعائِرَ اللّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ...
اى کسانى که ايمان آورده ايد، شعائر الهى و ماه حرام را بر خود حلال و مباح نسازيد.

در سوره توبه، اين موضوع را به صورتى روشن تر بيان کرد و کردار مشرکان و کافران را تقبيح نمود: إ نَّمَا النَّسيئىُ زِيادَةٌ فِى الْکُفرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ کَفَروُا يُحِلُّونَهُ عاما وَ يُحَرِّمُونَهُ عاما لِيوُا طِئوُا عِدَّةَ ما حرَّمَ اللّهُ، فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمالِهِمْ.

همانا فراموشى (نسبت به ماه هاى حرام) در کفر (عصرجاهليت) بسيار بود که به واسطه آن گمراه مى شدند آنانى که کفر را پيشه خود کرده بودند. به طورى که (آن ها را) در سالى حلال و در سال ديگر حرام مى شمردند تا پايمال کنند شمار آن چه (از ماه ها) را که خدا حرام کرده است. پس آنان، مباح مى کردند آن چه را که خدا حرام کرده بود. (بدين ترتيب) کردار زشتشان برآنان آراسته مى گرديد.

قرآن کريم بسان سنّت ابراهيمى، تنها ماههاى ذى قعده، ذى حجّه، محرّم و رجب را حرام و ماه هاى زيارت دانسته است.

ماه صفر در نزد شيعيان

شيعيان إثنى عشرى و محبان اهل بيت عليهم السّلام، ماه صفر را از ايام سوگوارى سال مى دانند. زيرا در ابتداى اين ماه خانواده امام حسين عليه السّلام و بازماندگان واقعه کربلا را به صورت اسيرى وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحى و روانى و مورد تحقير و توهين قرار دادند، به طورى که يکى از فرزندان خردسال امام حسين عليه السّلام، به نام رقيه (س)، بر اثر اين سختى هاى طاقت فرسا، در دمشق به لقاءاللّه پيوست. هم چنين، بيستم اين ماه، اربعين شهادت امام حسين عليه السّلام و يارانش در کربلا است.

بنا به روايت علماى شيعه و برخى از علماى اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و شهادت سبط پيامبر، حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام و در آخر اين ماه، شهادت ثامن الحجج حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام واقع شده است. بدين جهت، شيعيان اين ماه را همانند ماه محرم، به سوگوارى مى پردازند. در بسيارى از مراسم ها و محافل مذهبى، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامى مى دارند و در آن ها به عزادارى مشغول مى باشند.

وليکن، اکثر مورخان اهل سنت، رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در ماه ربيع الاول مى دانند. بدين جهت براى اين ماه برنامه ويژه اى ندارند.

اعمال عبادى ماه صفر

هر يک از روزهاى سال، روز خداست و انسان مى تواند در آن روز براى موفقيت خويش، تلاش کند و براى نزديکى به خداى سبحان و فراهم آورى خرسندى وى، عبادت کند، تصدّق نمايد و خدمت به مردم کند.

ماه صفر نيز اين چنين است. اگر انسان، طالب رضاى الهى باشد و در اين راه بکوشد، به توفيقات الهى دست پيدا مى کند و درهاى رحمت، نعمت و سرافرازى را به روى خود مى گشايد. در مقابل، اگر از ياد خدا غافل بماند و در پى هوى و هوس هاى نفسانى باشد و از شيطان لعين پيروى کند، طبعا از توفيقات الهى دور مى گردد و درهاى نقمت، بدبختى و سياه روزى را به روى خود مى گشايد و زمينه عذاب الهى در روز قيامت را براى خويش فراهم مى کند.
با اين حال، در برخى از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست است.

محدث جليل القدر حضرت آيت الله شيخ عباس قمى (ره) هم در مفاتيح الجنان، در بخش اعمال ماه صفر، و هم در وقايع الايّام، به اين موضوع اشاره کرده است.

در اين جا، متن گفتار اين محدث بزرگ را از وقايع الايّام بيان مى کنيم:

بدان که اين ماه (صفر) معروف به نحوست است و شايد سبب آن، واقع شدن وفات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است در آن، هم چنان که نحوست دوشنبه به اين سبب است. و يا به جهت آن است که اين ماه، بعد از سه ماه حرام (ذى قعده، ذى حجّه و محرم الحرام) واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در اين ماه، شروع به قتال مى نمودند و خانه و منازل از اهلش خالى مى شد. و اين هم يک سبب است در وجه تسميه آن، به صفر.
به هر حال، از براى رفع نحوست، هيچ چيز بهتر از تصدقات و ادعيه و استعاذات وارده نيست. و اگر کسى خواهد محفوظ بماند از بلاهاى نازله در اين ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند اين دعايى را که «محدث فيض» روح الله روحه، در «خلاصة الاذکار» ذکر فرمود:


يا شديد القوى، و يا شديد المحال، يا عزيز، يا عزيز، ذلّت بعظمتک جميع خلقک، فاکفنى شَرّ خلقک، يا محسن، يا مجمل، يا منعم، يا مفضل، يا لا اِله الّا اءنت، سبحانک إ نّى کنتُ مِن الظّالمين، فاستجبناله و نجّيناهُ
من الغمّ، و کذلک ننجىِ المؤ منين، و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّيبين الطّاهرين.
سيّد، در «اقبال» دعايى براى هلال اين ماه روايت کرده است.

عاشقی که امام زمانش را در صحرای عرفات ملاقات کرد

عاشقی که امام زمانش را در صحرای عرفات ملاقات کرد




جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند:
حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم.

جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟
فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است.

سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.


سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.


سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند.


من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.


پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.




فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم.


من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.

برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.




زنده باد بهار

"" او خواهد آمد  ""




... ظهور منجي آغازي ديگر، تولدي دوباره و زنده شدن مجدد است. آغاز استقرار صلح و امنيت پايدار و زندگي واقعي است. آمدن او پايان ظلم، بداخلاقي، فقر و تبعيض و آغاز عدالت و عشق و همدلي است؛ او مي آيد تا دوران شكوفايي حقيقي انسان و نشاط و شادماني واقعي و پايدار آغاز شود.

مهدي موعود (عج) مي آيد تا بازدودن پرده هاي جهل، خرافه و تعصب و گشودن دروازه هاي علم و آگاهي، دنيايي سرشار از دانايي بر پا كند و زمينه مشاركت فعال و سازنده همگاني را در مديريت جهاني فراهم سازد.

او مي آيد تا مهرباني و اميد و آزادي و كرامت را به همه انسانها هديه كند،او می آید تا آدميان طعم دلپذير انسان بودن و شهد شيرين با انسان زيستن را تجربه كنند،تا "دست ها به گرمي در هم" و "قلب ها سرشار از عشق با هم" و "انديشه ها پاك و هماهنگ بر هم" ، در خدمت امنيت، رفاه و سعادت جامعه بشري درآيد و او مي آيد تا همه فرزندان سياه، سفيد، سرخ و زرد حضرت آدم (ع) را از پس يك تاريخ جدايي و فراق به خانه برگرداند و كامشان را به وصال جاودانه شيرين سازد.

ظهور منجي و مسيح و ياران صالح جهاني آنان نه از طريق جنگ و زور بلكه از مسير بيداري انديشه و توسعه مهر در همگان، آينده هميشه روشن بشر را با طلوع خورشيد پرفروغ و بي غروب آگاهي و آزادي رقم خواهد زد و در تن سرد و يخ زده جهان شور خواهد ريخت.

او بهار را به جان آدميت و جهان بشريت هديه خواهد كرد، او خود بهار است و با آمدنش به زمستانِ وجودِ بشرِ در " زنجير جهل، فقر و جنگ" پايان مي بخشد و فصل شكفتن و شكوه انسان را فرياد مي زند. اكنون مي توان رايحه خوش و نسيم روح انگيز بهار انسانها را حس كرد. بهاري كه در آغاز آن هستيم اختصاص به نژاد، قوم، ملت و منطقه خاصي ندارد و به زودي همه سرزمين ها را در آسيا، اروپا، افريقا و امريكا فرا خواهد گرفت.

او بهار همه عدالت طلبان، آزادي خواهان و پيروان انبياء الهي است. او بهار انسان است و خرمي دوران. بيائيم همه با هم در مسير آمدنش با همدلي و همكاري و ايجاد سازوكارهاي وحدت آفرين و آرامش بخش راه بگشائيم و از فيض وجودش جانهايِ تشنه بشريت را سيراب كنيم.
زنده باد بهار، زنده باد بهار و باز هم زنده باد بهار

دكتر احمدي نژاد در سخنراني اجلاس عمومي سازمان ملل - سال 1391

تعویق زمان مرگ آیت‌الله حائری با عنایت امام حسین(ع)

تعویق زمان مرگ آیت‌الله حائری يزدي با عنایت
حضرت اباعبدالله الحسین(ع)




مرحوم شریف رازی نقل می‌کند: آیت الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم دارای خصایص اخلاقی و انسانی و سجایای بسیاری بود، از خصوصیات بارز او شدت ارادتش به پیامبر و خاندانش، به ویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا(ع) بود که زبانزد خاص و عام بود.

این ارادت به گونه‌ای بود که مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی که یکی از خوبان بود از سوی آن جناب دستور داشت، همه روزه پیش از آغاز درس فقه آن مرحوم، دقایقی ذکر مصیبت امام حسین(ع) را کند و آن‌گاه جناب حائری درس فقه خود را آغاز می‌کرد.

دهه محرم مجلس سوگواری داشت و روز عاشورا خود به نشان سوگ حسین(ع) گِل بر چهره و پیشانی می‌مالید و جلو دسته عزاداری علما حرکت می‌کرد.

از شدت ارادت او به کشتی نجات امت، امام حسین(ع) و دلیل آن پرسیدند که در پاسخ فرمود:
«من هر چه دارم از آن گرامی است» و آن‌گاه یکی از کرامت‌های آن حضرت در مورد خودش را به این صورت شرح داد:

هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که فردی به من گفت: «شیخ عبدالکریم! کارهایت را ردیف کن که تا سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت»، از خواب بیدار شدم و غرق در حیرت گشتم، اما بدان توجه زیادی نکردم، شب سه شنبه بود که این خواب را دیدم، روز سه شنبه و چهارشنبه را به درس و بحث رفتم و کوشیدم خواب را فراموش کنم و روز پنج شنبه که تعطیل بود با برخی از دوستان به باغ معروف «سید جواد کلیدار» در کربلا رفتیم و پس از گردش و بحث علمی نهار خوردیم و به استراحت پرداختیم.

هنوز خوابم نبرده بود که به تدریج تب و لرز شدیدی به من دست داد و به سرعت شدت یافت و کار به جایی رسید که دوستان هر چه عبا و روانداز بود همه را روی من انداختند، اما باز هم می‌لرزیدم و آن‌گاه پس از ساعتی تب سوزانی همه وجودم را فرا گرفت و احساس کردم که حالم بسیار وخیم است و با مرگ فاصله‌ای ندارم. از دوستان خواستم که مرا هر چه زودتر به منزل برسانند و آنان نیز وسیله‌ای یافتند و مرا به خانه انتقال دادند و در منزل به حالت احتضار افتادم.

کم کم علائم و نشانه‌های مرگ از راه رسید و حواس ظاهری رو به خاموشی نهاد و تازه به یاد خواب سه شنبه افتادم، در آن حالت بحرانی بودم که دیدم دو نفر وارد اطاق شدند و در دو طرف من قرا گرفتند و ضمن نگاه به یکدیگر گفتند: «پایان زندگی اوست و باید او را قبض روح کرد».

من که مرگ را در برابر دیدگانم می‌دیدم با قلبی سوخته و پر اخلاص به سالار شهیدان توسل جسته و گفتم:
«سرورم! من از مرگ نمی‌هراسم اما از دست خالی و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسیار نگرانم، شما را به حرمت مادرت
فاطمه(س) شفاعت مرا بکن تا خدا مرگم را به تأخیر اندازد و من کار آخرت را بسازم و آن‌گاه بروم».


شگفتا که پس از این توجه قلبی دیدم، فردی وارد شد و به آن دو فرشته گفت: «سیدالشهدا(ع) می‌فرماید:
«شیخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا نموده‌ایم و تقاضا کرده‌ایم که عمر او را طولانی سازد و خدا از سر مهر به ما اجابت فرموده است، او را رها کنید» و آن دو به نشانه اطاعت خضوع کردند و آن‌گاه هر سه با هم صعود کردند.

درست در آن لحظات احساس کردم که رو به بهبود بازگشتم، صدای گریه خاندانم را شنیدم و توجه یافتم که به سر و صورت می زنند، به طور آهسته خود را حرکت دادم و دیده گشودم، اما دریافتم که چشمانم بسته و بر صورتم پوشش کشیده‌اند، خواستم پایم را حرکت دهم که دیدم دو شصت پایم را نیز بسته‌اند، دستم را برای کنار زدن پوشش از صورتم به آرامی حرکت دادم که دیدم همه ساکت شدند و گفتند: «گریه نکنید حرکت دارد» و آرام شدند، پوشش از روی من برداشتند و چشمم را گشودند و پاهایم را باز کردند.

اشاره کردم که آب بیاورید و آب را به دهانم ریختند، کم کم از بستر مرگ برخاستم و نشستم و به تدریج بهبودی کامل خویش را یافتم و این به خاطر برکت و عنایت مولایم حسین(ع) بود.


" دولت دهم منحرف يا انقلابي تر از دولت نهم ؟ "

پاسخ اين سئوال توسط امام خامنه اي (حفظه الله)

" دولت دهم منحرف

يا انقلابي تر از دولت نهم ؟ "


مشی ۷ ساله دكتر احمدی نژاد و تاکید او به حامیانش همواره این بوده که برای اثبات حقانیت خود نباید از رهبری معظم انقلاب مایه بگذارند، با این وجود نمی توان به آسانی از کنار این سخنان رهبر عزیز انقلاب در دیدار با هیئت دولت در روز پنجشنبه 91/6/2 عبور کرد.


محمود احمدی نژاد به حامیانش آموخته است، که برای اثبات حقانیت خود نباید از رهبر معظم انقلاب خرج کنند. او با وجود اینکه همواره مورد حمایت خاص رهبر معظم انقلاب قرار داشته است، هیچگاه حاضر نشده که در برابر حملات معارضان، حتی یکی از جملات رهبر انقلاب در حمایت از خود را بیان کند. حتی در شرایطی که رهبری ماجرای وزارت اطلاعات را مسئله ای کم اهمیت وایستادگی رئیس جمهور در برابر فرمان خود را سخنی سست و بی پایه عنوان کردند، احمدی نژاد باز هم حاضر نشد این جمله را برای اثبات حقانیت خود تکرار کند و ترجیح داد سکوت الهام بخش وحدت را برگزیند.


با وجود این آموزه به یادگار مانده از محمود احمدی نژاد، نمی توان به آسانی از کنار فرمایشات رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیئت دولت عبور کرد. به خصوص که رهبر عزیز انقلاب صراحتا به یکی از شبهات اصلی پیرامون دولت پاسخ داده اند: آیا انقلابی گری رئیس جمهور و تعهدش به ارزش ها در دولت دهم نسبت به دولت نهم، تنازل داشته است؟ و يا به عبارتي ديگر : آيا دولت دهم دچار انحراف شده و راه و مشي ديگري غير از راه امام و انقلاب در پيش گرفته است؟


در مطالعه سخنان رهبر عزیز انقلاب که در ادامه می آید، به قسمت های درشت شده توجه بیشتری داشته باشید:


«در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاى‌‌انقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم،خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئله‌‌ى ساده‌‌زیستى مسئولان، استکبارستیزى، افتخار به انقلابیگرى. یک دوره‌‌اى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعى میکردند به عنوان یک ارزش منفى یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است؛ گرایش عمومى مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابى، جهتگیرى انقلابى، ارزشهاى انقلابى و مبانى انقلاب است...


خب، هر بیننده‌‌اى احساس میکند و مى‌‌بیند که تلاش دشمنان در مقابله‌‌ى با جمهورى اسلامى در این سالهاى اخیر، بخصوص در همین شش هفت سال گذشته و بخصوص در این دو سه سال اخیر، بیشتر شده. به نظر من دو سه عامل تأثیر دارد که ما اگر بدانیم انگیزه‌‌هاى دشمن از کجا ناشى میشود، تکلیف خود را در برنامه‌‌ریزى‌‌هامان بهتر میفهمیم. به نظر من یکى از علل این دشمنى‌‌ها، همین پیشرفتهاى شماست؛ یعنى میخواهند این پیشرفتها کند شود. جمهورى اسلامى با داعیه‌‌ى اسلام‌‌خواهى، با داعیه‌‌ى مردم‌‌سالارى اسلامى، با داعیه‌‌ى رد و نفى مستدل لیبرال دموکراسى، براى تشکیلات استکبارى دنیا یک خطرى است. هرچه شما بیشتر پیشرفت کنید، این خطر براى آنها بیشتر خواهد شد. میخواهند جلوى این را بگیرند.



عامل دوم این دشمنى‌‌ها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. وقتى شعارهاى انقلاب کمرنگ شود، پنهان شود، آنها طبعاً بیشتر خوششان مى‌‌آید و چهره‌‌ى همراه‌‌ترى میگیرند؛ هرچه شما شعارهاى انقلاب را پررنگ‌‌تر کنید، آنها چهره‌‌شان عبوس‌‌تر و خصمانه‌‌تر میشود؛ این چیزِ طبیعى است...»


به نظر می رسد بدون نیاز به هیچ توضیح اضافی، این سخنان صریح رهبری عزیز پاسخ روشنی است به اتهام سنگین عقبگرد دولت دهم که بیش از یک سال است توسط مخالفان رئیس جمهور بیان می شود. با این وجود، ادامه اتهام زنی به دولت توسط مدعیان ولایتمداری چه معنایی خواهد داشت؟!

جنبش عدم تعهد

" جنبش عدم تعهد چيست؟ "



جنبش عدم تعهد (NAM) سال‪ ۱۹۶۱‬میلادی در بحبوحه دوران جنگ سرد با تلاش جواهر لعل نهرو نخست‌وزیر فقید هند، سوکارنو از اندونزی، جمال عبدالناصر از مصر و ژنرال تیتو از یوگسلاوی با هدف وحدت بین کشورهایی بنیان گذاشته شد که نه در اردوگاه کمونیسم و نه در اردوگاه کاپیتالیسم قرار داشتند. 


این جنبش تاکنون ‪پانزده‬نشست در سطح سران برگزار کرده است و هم اکنون ‪
۱۱۸‬ کشور که تقریبا بیش از دوسوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می‌دهند عضو آن هستند و مصر ریاست دوره‌ای جنبش غیرمتعهدها را برعهده ‌دارد.

از مجموع اعضای جنبش عدم تعهد ‪۵۳‬کشور از قاره آفریقا ، ‪۳۸‬کشور از قاره آسیا ، ‪۲۶‬کشور از آمریکای لاتین و یک کشور از اروپا (بلاروس) عضو رسمی جنبش هستند و هائیتی و سنت کیس و نویس دو عضو جدید این جنبش هستند که در اجلاس چهاردهم سران عدم تعهد به آن پیوستند. ‪۱۵‬کشور و ‪۷‬سازمان بین‌المللی نیز عضو ناظر جنبش عدم تعهد هستند.


غیر متعهدها و دغدغه‌های پیش رو

در سال 1961 و در اولین اجلاس این جنبش که در بلگراد، پایتخت یوگسلاوی سابق، برگزار شد، شرایط عضویت کشور‌ها در جنبش غیر متعهد‌ها تعیین شد. بر این اساس کشور‌های عضو غیر متعهد‌ها از ائتلاف با قدرت‌های بزرگ و عضویت در پیمان‌های دفاعی که این قدرت‌ها نیز عضو آن هستند، منع شده‌اند.

در این اجلاس که در بلگراد به میزبانی ژنرال تیتو برگزار شد، محور مباحثات 25 کشور اولیه عضو، خطر بروز جنگ میان ایالات متحده آمریکا و شوروی سابق بود.

عدم تعهد در بیانیه پایانی اجلاس اول اعلام کرد: هدف ما حمایت از کشور‌های مستقل و مبارزه با امپریالیسم است. عدم تعهد همچنین خود را متعهد به بازسازی ساختار اقتصاد جهانی دانسته بود.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، در سال‌های آغازین دهه 1990، فرایند جهانی سازی، تجارت و سرمایه گذاری، بدهی‌های خارجی، بیماری ایدز و جرایم بین‌المللی به عمده ترین دغدغه‌های غیر متعهد‌ها بدل شدند.

غیر متعهد‌ها داراي یک مقر دائمی نیست. تصمیمات اصلی نیز در اجلاس سران کشور‌های عضو این جنبش اتخاذ می‌شوند. اجلاس سران غیر متعهد‌ها هر سه سال یکبار برگزار می‌شود. سمت ریاست جنبش عدم تعهد نیز هر دوره به کشور میزبان اجلاس سران واگذار می‌شود.اين اجلاس از تاريخ 5 الي 10 شهريور 1391 در تهران برگزار و رياست آن از مصر به ايران منتقل ميگردد.